از سکـــوتــم بتـــرس ...!
وقتــي که ساکـــت مي شوم ...
لابـد همــه ي درد دل هايــم را بــرده ام پيش خــــدا ...
بيشتر که گوش دهــي ..
از همــه ي سکوتـــم .. از همــه ي بودنــم ..
يک "آه" مي شنـــوي ...
و بايد بترســي ..
از "آه" مظـلـومـي که فريــاد رسـي جز خـدا
ندارد...